مبانی نظری و پیشینه پژوهش خودپنداره ( فصل دوم پایان نامه ) در 35 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توجه: (ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو پایان نامه
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
دوران نوجوانی آدمی با آغاز بلوغ جنسی شروع شده و با تعهد پایدار وی به یک نقش بزرگسالانه پایان مییابد. بنابراین،نوجوانی باید هم تعیین کننده روانی اجتماعی و هم تعیین کنندهزیستی داشته باشد. مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد در طی و پس از بلوغ جنسی، کودکان به طور فزایندهای خودآگاه شده و از نظرات دیگران آگاه و به این نظرات حساس میشونداین مطالعات به رشد مداوم خود در طی دوران نوجوانی و یکپارچگی فزاینده میان وضعیت ذهنی فرد و وضعیت ذهنی دیگران اشاره دارد. (سباستین[1] و همکاران، 2008).
مطالعات مختلف توجه خود را به همبستههای عصبی خوداندیشی در کودکی و نوجوانی معطوف کردهاند. یک مطالعه، نوجوانان دارای سن کم (متوسط سن 10 سال)را در زمینه بازیابی خود در برابر آگاهی اجتماعی با بزرگسالان(متوسط سن 26 سال) مقایسه کرده است. در این مطالعه شرکتکنندگان هنگامی که داشتند قضاوت میکردند آیا عباراتی مانند "من دوست دارم فقط برای سرگرمی مطالعه کنم" خودشان (شرایط فردی) را توضیح میدهد یا یک، دیگرِ آَشنا را (شرایط اجتماعی) مورد بررسی قرار گرفتند. در شرایط فردی،نوجوانان نسبت به بزرگسالان،MPFC خلفی را تا حد بیشتری برانگیختند. در مقابل،بزرگسالان بیش از نوجوانان کورتکس جانبی گیجگاهی را در حین شرایط فردی برانگیختند. با ارائه نقشی که کورتکس جانبی گیجگاهی در بازیابی حافظه معنایی ایفا میکند، بزرگسالان هنگامی که داشتند وظیفه مورد نظر(تفکر) را بیش از نوجوان انجام میدادند، خودآگاهی ذخیره شده را استفاده میکردند. در مقابل نوجوانان احتمالاً بیشتر بر پردازش خوداندیشی همزمان که توسطMPFC انجام میشود تکیه میکنند. این نتایج نشان میدهد که نوجوانان و بزرگسالان هنگامی که درحال قضاوتهای ارجاعی هستند، از استراتژیهای عصبی-شناختی متفاوتی استفاده میکنند. (فیفر[1]، 2007)
خودپنداره هم به عنوان عاملی خطرساز و مؤثر بر عملکرد اجتماعی و مشکلات رفتاری مرتبط با مشکلات سلامت روانی در دوره نوجوانی(مارش[4]و همکاران، 2004) و هم عاملی محافظتی برای افزایش سطح سلامت کلی و ممانعت از مشکلات روانشناختی (گیلمن[5] و همکاران، 2006)شناخته میشود.
اهمیت خودپنداره
خودپنداره در طول تاریخ بشری از دیدگاه فلاسفه، دانشمندان و نیز افراد عادی مورد توجه قرار گرفته است. متفکران بویژه در قرن حاضر، بر این باورند که صرفاً انسان، دارای تجربه خوپنداره است و تجربه روانشناختی، منحصر به انسان است. شاید راجرز اولین کسی بود که با مطرح کردن خویشتن، خودپنداره را عملاً وارد حوزههای پژوهشی روانشناسی کرد. بعد از راجرز پژوهشگران دیگری مانند کولی، آلپورت، مازلو و دیگران در مورد مفهوم خود نظریههایی را ارائه کردند (چن، 2004).
یکی از مسائل مهمی که در حال حاضر از نظر تربیتی و روانشناسی مورد توجه است، موضوع خودپنداره میباشد، زیرا این ویژگی میتواند شخصیت فرد بخصوص نوجوانان را تحت تأثیر قرار دهد. علایق، اهداف، انگیزهها و سازگاریها که اساس موفقیت و شکست در مدرسه و خارج از آن هستند، عمدتاً از خودپنداره فرد تأثیر میپذیرند. دانشآموزانی که دارای خودپنداره مثبتی هستند و تواناییها و نقاط ضعف خود را به خوبی میشناسند، اهدافشان را به درستی انتخاب میکنند، بی جهت خود را با دیگران مقایسه نمیکنند و هیچ چیز آنها را از رسیدن به اهدافشان باز نمیدارد. دانشآموزانی که خودپنداره منفی دارند، برعکس به علت اینکه تواناییهای خود را چنان که هست قبول ندارند، راحتتر همرنگ جماعت میشوند و زود تحت تأثیر دیگران قرار میگیرند. برای بسیاری از نظریهپردازان شخصیت نظیر راجرز، خودپنداره جنبه بسیار مهم شخصیت کلی فرد است. افرادی با خودپنداره مثبت، بیشتر از دیگران به خودشان توجه میکنند. تجارب مثبت، عزت نفس و ارزشیابی مثبت از خود را در دانشآموزان افزایش میدهد و تجارب منفی آن را کمتر مینماید.
قیمت : 11,000 تومان